پست دوم
روبه روشون نشسته بودم و داشتم عکسا رو نگاه میکردم.یه پسر قد بلند و چارشونه با اندامی ورزشی و رنگ چشماش و مو هاش قهوه ای بود که موهاشو یه وری بالا داده بود
بد تیکه ای بود ناکس .....
وجدان-هوووووی گشاتو درویش کن رز
-(مرگ و رز میدونه بدم میاد اسممو نصفه بگنا ولی بازم میگه)
وجی-خب حالا بیخی به این فکر کن که این شازده کیه؟؟
-(من چه میدونم پسر مامانش خداهم بهش ببخشه)
وجی-رزااااااااا
-(خیلی خب نزن)
-خوووووووب؟؟؟؟؟اینا چین؟؟؟
سعید-اسمش فربده ،فربد یزدان پناه........پسر فرخ
-فرخ؟؟؟....همون مرد تو مهمونی؟؟؟
-اره.....26سالشه و 10ساله که با پسر عموش تو کانادا درس میخونه
-خب اینا به من چه ربطی داره؟؟؟
سارا-تا چند ماه دیگه برمیگرده.....(با من من ادامه داد)ما .....تصمیم گرفتیم .....شما بیشتر باهم آشنابشین
شاخکام فعال شدن ،منظورشون چیه؟؟
-که چی بشه اون وقت؟؟؟
سعید-که ازدواج کنید
-چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟شوخیتون گرفته؟؟
-قیافم به اونایی میخوره که شوخی میکنن؟؟
نگاش کردم ....انصافا نه
ادامه داد:فربد پسر بالیاقتیه...از همه مهم تر تورو بخاطر خودت میخواد نه اموالت
پوز خند زدم:هههه با لیاقت؟؟شما که گفتین 10ساله از ایران رفته پس از کجا میدونید بالیاقته؟؟؟
-چون یزدان پناهه
خون خونم رو میخورد آخه اینم شد دلیل؟؟؟؟عصبی بودم میخواستم داد بزنم
-اصلا مگه اون منو دیده؟؟
-اره من و فرخ قبلا در این مورد با هم حرف زدیم اون عکست رو براش فرستاده
دیگه جوش آوردم میخواستم بزنم بشکونم اما....
نمیدونم چی شد که گفتم:من تا یه هفته دیگه میرم آلمان
وایییییی مرده شورتو ببرم رزا چند زدی که
سارا-برا چی؟؟
-ویزام اومده میحوام برم اونجا درسمو بخونم(من که گند زدم لااقل قشنگ بزنم دلم نسوزه)
-چه بی خبر؟؟
-مگه براتون مهم بود
چیزی نگفتن ....بد جور تو شک بودن منم فرصت طلــــــــــــــــــــــــــــــب
-اگه این آقا فربدتون واقعا منو بخاطر خودم بخوان باید صبر کنن
سعید زود تر به خودش اومد:ینی چی؟
ینی چی نداره من میرم چندسال دیگه برمیگردم اگه منتظرم مونده باشه بهش فکر میکنم
-تو نمیری
-چرا؟؟
-چون من میگم
نفس عمیق میکشیدم که کنترلم رو از دست ندم دوباره گند بزنم:شما میخواید جلومو بگیرید؟؟.....
خواست چیزی بگه که دستمو بردم بالا:بهتون توصیه میکنم فکر نکنیدمن مثل شمام
گفتم و زدم بیرون
***************************************************************
پنجمین بوق رو که زد رفت رو پیغام گیر
-شادی منم ....باید ببینمت فــــــــــــــــــــــــــــوری ..
جواب داد
-سلام عشقم باز چه دسته گلی به اب دادی؟؟
-دسته گل چیه شادی بگو باغ گل
-چه گندی زدی رزا؟
-به سعید و سارا گفتم دارم میرم المان
-چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟؟؟دختره خنگ مگه خودت نمیگفتی نباید اصلا بفهمن چون ممکنه نذارن بری؟
-بابا یه دفه از دهنم در رفت حالا میبینمت بهت میگم
-باشه پس ساعت5 همون جا همیشگی
باشه بای
نظرات شما عزیزان: